ارتباط
آفازی Aphasia: به از دست دادن توانايي توليد آواها ويا درك مفاهيم زبان مي گويند. مركز كورتيكال زبان در نيمكره غالب قرار دارد. نامگذاري، تكرار،درك مفاهيم و فصيح (روان) بودن گفتار ، كليدهاي اصلي براي ارزيابي گفتار در بالين بيمار مي باشد. معاينه گر بايستي به فصاحت و محتويات صحبت بيمار كاملاً دقت كند و گوش كند.
آزمون درك مفاهيم زبان صحبت بايستي با لغات و جملات آغاز و سپس به جملاتي كه نياز به پاسخ بله يا خير دارند و سپس به عبارات پيچيده ختم شود. فرد معاينه گر همچنين بايستي نامگذاری دیداری، تكرار كلمات و جملات، توانايي پيدا كردن لغت، خواندن و نوشتن ابتدا به صورت ديكته سپس به طور خود به خود را مورد ارزيابي قرار دهد. استفاده از الفاظ غير مستقيم در فهماندن مطلبي را"چیستان" circumlocution مي گويند مثلاً مي گوييم آن چيست كه زمان را با آن مي گوييم و روي مچ دست مي باشد كه در جواب منظور ساعت مچي مي باشد. Alexia يا عدم توانايي در خواندن بدون (ناتواني در نوشتن) در آسيب لوب اكسپيتال غالب مي باشد. در اين موارد بيمار قادر به نوشتن حروف و كلمات با توجه به دستورات گفته شده مي باشد ولي قادر به خواندن كلمات پس از ديكته شدن نمي باشد.
بعضي از معيارهاي معمول استاندارد براي آفازي شامل تست تشخيص آفازي بوستون Boston مي باشد. تست ديگر western Aphasia Battery مي باشد .
ديس آرتري Dysarthria
ديس آرتري به حالتي اطلاق مي شود كه در آن گفتار فرد دچار اختلال است ولي محتويات گفته هاي بيمار تحت تأثير قرار نمي گيرد. شخص معاينه گر بايستي به سخنان بيمار گوش كند و سپس از مريض بخواهد كه بلند بخواند.
آواهاي كليدي كه مورد تست قرار مي گيرند به طور مثال تا تا تا (Ta Ta Ta) كه با زبان ساخته مي شود (Lingual Consonants)
“mm mm mm” كه با لبها ساخته مي شود. (Labial Consonants)
“ga ga ga” كه با حلق ، حنجره و كام ساخته مي شود.
چندين شكل مختلف از ديس آرتري وجود دارد: اسپاستيك ـ آتاكسيك ـ هايپوكينتيك ـ هايپر كينتيك و فلاکسيد(flaccid) .